×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

حقیقت ها و زندگی ها

واقعی

× به دنبال حقیقت و نوشتن حقیقت
×

آدرس وبلاگ من

khorafat.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/emperor-heart1

?????? ???? ?????? ???? ???? ?????? ????? ??? ??? ????? ??????

قضاوت كردن ديگران

قضاوت كردن ديگران "باگوان عزيز:من اغلب احساس مي كنم كه مردم، به ويژه مردان، فقط برخي از وجوه مرا مي بينند و مي پندارند كه اين من واقعي است، ولي در عمق، احساس مي كنم كه مورد سوء تفاهم قرار دارم، زيرا نمي دانم كه آيا تمام اين وجوه، تمام آنچه كه هستم باشد. ولي احساس مي كنم كه در مورد من چيزهاي بيشتري هست كه هيچكس نمي بيند يا نمي خواهد ببيند.در مورد شما احساس مي كنم اوضاع درست برعكس است:احساس مي كنم شما با خود واقعي من تماس مي گيريد. ممكن است لطفاً چيزي در اين مورد بگوييد؟" اولاً، مردم فقط مي توانند جنبه هايي از تو را ببينند. آنان نمي توانند توي واقعي را ببيند زيرا آنان خود واقعي خويش را نديده اند. تو نيز خود واقعي خودت را نديده اي. تو فقط احساس مي كني كه مردم جنبه هايي از تو را به عنوان تمام واقعيت مي گيرند ، و اين درست نيست، زيرا تو مي داني كه جنبه هاي ديگر هم وجود دارند. ولي تو نيز از وجود واقعي خودت آگاه نيستي. حتي مجموع تمامي جنبه هاي تو نيز، خود واقعي تو نيست. تو از حاصلجمع تمام جنبه هاي خودت بيشتر هستي. درواقع، ربطي به جنبه ها ندارد. وجود واقعي تو فقط يك تماشاگر است، يك بيننده، يك شاهد. تمامي آن جنبه ها مربوط به ذهن تو و شخصيت تو هستند.تو فقط آينه اي هستي كه هرچيزي را كه در مقابلش مي آيد بازتاب مي كند، ولي لحظه اي كه آن چيزها كنار بروند، آينه بارديگر خالي است. پس نخستين چيزي كه بايد به ياد داشته باشي اين است: خشمگين نشو، ناراحت نشو كه مردم تمام واقعيت تو را نمي بينند. تو خودت نيز واقعيت خويش را نديده اي. نخست سعي كن خودت را در واقعيت خودت ببيني. لحظه اي كه خودت را در واقعيت خودت ديدي، ديگر از آن ديگري كه بخشي از تو را به عنوان تمامي تو گرفته است خشمگين نخواهي شد، نسبت به آن شخص مهربان خواهي بود، زيرا ظرفيت او براي دانستن بسيار محدود است. تو به آن شخص كمك خواهي كرد تا جنبه هاي ديگر تو را نيز بشناسد و نهايتاً تو را بشناسد ، كه يك جنبه نيست، چيزي وراي جنبه هاي مختلف است.براي همين است كه با من احساسي متفاوت داري.من جنبه هاي شما را نمي بينم. من علاقه اي به آن ها ندارم. من فقط شما را به عنوان يك آينه مي بينم، زيرا مي دانم كه در ژرف ترين هسته، هركسي فقط يك آينه است.پس من هيچگاه اشخاص را قضاوت نمي كنم، زيرا هر قضاوت يعني اينكه تو جنبه هاي مشخصي را گرفته اي و از آن ها تمامي وجود آن شخص را نگاه مي كني.كسي دزدي مي كند. اين فقط يك جنبه است. كسي آدم مي كشد، اين نيز فقط يك جنبه است ، زيرا كسي كه آدم مي كشد، همچنين عشق نيز ورزيده است. شايد چون خيلي عاشق بوده دست به قتل زده است، زيرا شايد با كسي دوست بوده...!! اين جنبه اي ديگر است.ولي تمامي جامعه ي ما براساس قضاوت ها شكل گرفته است. حتي به اصطلاح دادگاه هاي عدالت ما نيز همگي پر از قضاوت ها و تعصبات هستند.چند روز پيش به يك راي دادگاهي در آمريكا كه بر عليه جمع ما حكم داده است نگاه مي كردم. در آن حكم، قاضي روشن ساخته است كه تمام قوانين با ما موافق هستند، ولي بازهم او احساس مي كند كه آن پول ،يكصدو چهل هزار دلار ، بايد به آن مرد پرداخت شود، از بودجه ي جمع commune .او در حكم خودش مي نويسد: "گمان دارم"I assume ، اين واژه اي عجيب در قضا است ، "من گمان دارم كه آن مرد به اين پول نياز دارد. تمام قوانين به نفع جمع است." و آن مرد يك مستخدم جمع بود. او ماهي هزار دلار دريافت مي كرد. او با منشي ترتيبي داده بود كه به جاي هزار دلار درماه، هزار دلار درهفته بگيرد.حالا من فكر نمي كنم كه رييس جمهور آمريكا هم هزار دلار در هفته بگيرد!! و كار او چيزي نبود.چون ما آن زمين را خريده بوديم و او از آن زمين نگه داري مي كرد، صاحب قديمي آنجا گفت كه او در آنجا مفيد خواهد بود. آن زمين بزرگ است ،يكصد و بيست شش مايل مربع. "او به شما در يافتن آب و سبزيكاري كمك خواهد كرد." پس ما او را نگاه داشتيم. و وقتي كه فهميديم كه او به جاي ماهي هزار دلار، چهار هزار دلار مي گرفته، طبيعتاً بايد از او شكايت مي كرديم. تكليف اين دعوي هنوز مشخص نيست.تعصب يعني اين. او به اين سبب از ما شكايت كرده است كه چون ما از او شكايت كرده ايم، او بدنام شده است و او را همچون يك دزد معرفي كرده ايم. پس او درخواست سه يا چهار ميليون دلار غرامت كرده بود. به پرونده ي اول هنوز راي داده نشده است، و شايد هرگز هم راي ندهند، ولي مورد دوم را راي داده اند و جمله بندي آن شگفت آور است ، كه تمام قوانين به نفع جمع است، ولي بااين وجود، بايد به او يكصدوچهل هزار دلار پرداخت شود. او به اين پول نياز دارد، آبروي او صدمه ديده است.هنوز روي عملي كه او مرتكب شده است راي صادر نشده است ، كه آيا او تقلب كرده است يا نه، ولي چون ما از او شاكي شديم و در روزنامه منتشر كرديم، او بدنام شده است و نياز به پول دارد. و خود آن قاضي احساس مي كند كه تمام قوانين به نفع ما است، ولي او هنوز "گمان مي كند."! تمامي جامعه بر جنبه ها و قضاوت ها متكي است.حالا آن قاضي مي بايست نسبت به جمع ما و استاندارهاي زندگي آن حسادت ورزيده باشد و اين فرصت خوبي است ، بدون اينكه حسادت خودش را نشان داده باشد، وگرنه هيچ دليلي ندارد. او مي بايست دست كم منتظر اعلام راي پرونده ي اول مي شد. ولي حسادت خود او مي بايد توليد تعصب كرده باشد.در يك مورد ديگر آنان سعي داشتند دوازده نفر عضو هيات منصفه انتخاب كنند كه نسبت به من و جمع، بي تعصب باشند. آنان دست كم با پنجاه نفر مصاحبه كردند و چون دستشان را روي انجيل مي گذاشتند مي ترسيدند و مي گفتند كه "ما تعصب داريم." بنابراين به عنوان عضو هيات منصفه انتخاب نشدند، وگرنه در آن جايگاه مي نشستند.حالا اين افراد به اين دليل مردود شدند زيرا كه ما اصرار داشتيم كه بايد مصاحبه شوند وقسم ياد كنند. اين كار چنان سخت بود كه حتي قاضي گفت، "پرونده شما بايد در خارج از ايالت اورگان Oregonبررسي شود، زيرا در اورگان نمي توانيد عدالت به دست آورديد. همگي تعصب دارند." ولي ما در بيرون از آن ايالت هم همين را ديديم. در كاروليناي شمالي، دادستان دولتي سه روز تلاش مي كرد تا اثبات كند كه دستگيري من قانوني بوده است و او خودش در پايان مجبور شد بپذيرد: "ما قادر نبوديم هيچ چيز را اثبات كنيم." حالا اين چيزي ساده است، كه دادستان دولت آمريكا مي پذيرد كه آنان قادر نبوده اند چيزي را برعليه من ثابت كنند. بااين وجود، قاضي گفت، "شايد شما نتوانسته باشيد اثبات كنيد كه بازداشت او غيرقانوني بوده، ولي من نيز قرار وثيقه برايش صادر نخواهم كرد."تمام دوستاني كه همراه من، بدون هيچ حكم بازداشت، دستگير شدند، سه نفر بدون قرار وثيقه و سه نفر نيز بدون وثيقه آزاد شدند. دليلي كه داده شد اين بوده كه من بسيار باهوش هستم و هزاران پيرو دارم كه مي توانند هركاري براي من انجام دهند. و اينكه من منابع نامحدود پولي دارم كه وثيقه هر مقدار كه باشد ، پنج ميليون دلار، ده ميليون دلار ، مي توانم آن را بدهم و از آمريكا بيرون بروم. من هيچ گناهي مرتكب نشده ام. بازداشت من غيرقابل توجيه است، ولي وثيقه نمي توانند صادر كنند زيرا من قادر هستم از آمريكا بيرون بروم. اين دو نكته را مطرح مي كند. يك :آيا آمريكا چنان كشور ضعيف و ناتواني است؟ آمريكا قوي ترين كشور در دنياست ، تمام ارتش ها و پليس ها و سلاح هاي اتمي. و يك مرد تنها، و آنوقت مي ترسيد كه نتوانيد به او وثيقه بدهيد ؟ دوم: اگر چنين است، پس در آمريكا نبايد براي هيچ شخص ثروتمندي قراروثيقه صادر شود. مي توانيد هر راكفلري را دستگير كنيد، بدون هيچ دليل، نيازي نيست چيزي را اثبات كنيد. مي توانيد قراروثيقه را برايش صادر نكنيد زيرا كه او به قدر كافي ثروت دارد كه از آمريكا بيرون برود. آنوقت به هيچ شخص ثروتمندي نبايد قراروثيقه داد. ولي براي من يك برهان مخصوص پيدا شد: آن نكته ي واقعي كنار گذاشته شد، كه من بدون هيچ دليلي و بدون حكم بازداشت به صورت غيرقانوني دستگير شده ام و يك موضوع ثانوي، كه مطلقاً غيرمنطقي است، به كار گرفته شده است. اين يعني كه فقط مردمان فقير مي توانند با قرار وثيقه آزاد شوند، مردمان خيلي فقيري كه نمي توانند فرار كنند، كساني كه نمي توانند بليطي از اينجا براي آنجا تهيه كنند، كساني كه دوستاني ندارند ، فقط اين مردم مي توانند با وثيقه آزاد شوند. هركس كه دوستاني داشته باشد و منابعي در اختيار داشته باشد، نمي تواند با وثيقه آزاد شود. و دليل واقعي........ وقتي به زندان بازگشتم، زندانبان بسيار يكه خورده بود. به چشمان پيرمرد اشك آمده بود. به من گفت، "اين يك بي عدالتي محض است كه من در سراسر عمرم نديده ام. آنان نتوانستند چيزي را ثابت كنند. در اين سه روز هيچ چيز را نتوانستند ثابت كنند. و با اين وجود از دادن وثيقه خودداري كردند. چنين چيزي در تمام عمرم نديده و نشنيده بودم." او كاملاً آماده آمده بود تا مرا از دادگاه مرخص كند. و گفت، "اين بي عدالتي محض است و دليلش اين است كه آن زن قاضي مي خواهد دادستان فدرال بشود. آن پست خالي است و اين سياست بازها هستند كه به او فشار مي آورند و مي گويند، �اگر براي اين مرد وثيقه صادر كني، هرگز دادستان فدرال نمي شوي، يادت باشد. پس هر دليلي مي خواهي بياور، ولي وثيقه نبايد صادر شود.�" به آن پيرمرد گفتم، "اگر دليلش اين است، آنوقت اشكالي ندارد. بگذار آن زن، قاضي فدرال شود. دست كم من براي يك نفر مفيد واقع شدم! وگرنه براي چه خوب هستم؟!"
دوشنبه 12 اردیبهشت 1390 - 1:47:13 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
آمار وبلاگ

19610 بازدید

2 بازدید امروز

2 بازدید دیروز

17 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements